درست ۵ سال پیش بود.رقابت رییس جمهور وقت آمریکا،آقای بوش کوچک با سناتور جان کری به اوج خود رسیده بود.من هم خواستار سر کار آمدن بوش کوچک و در نتیجه ی برخورد شدید تر با جمهوری اسلامی ایران بودم.اعلام نتیجه ی انتخابات مصادف بود با ساعات مدرسه ی من.وقتی نتیجه ی انتخابات را از پدرم جویا شدم،نظرم به حقیقت پیوست.بوش کوچک با اختلاف اندک بر رقیب خود پیشی گرفت.مرا می گویی،بال در آورده بودم.رفتم شیرینی خریدم.چقدر ساده بودم.چقدر یاوه های صدای یاوه گو (صدای آمریکا) بر تراوشات ذهنی من اثر گذاشته بود.البته من آن موقع بیش تر از ۱۵ سال نداشتم و خوب اطرافیانم،با حرف هایی که میزدند بر روی من اثر گذار بودند.آن وقت ها من هم اصلا دنبال دلیل و سند و مدرک نبودم.اگر آن موقع شیخ ادعای تجاوز را مطرح کرده بود،بی برو برگرد،بی حرف پیش می پذیرفتم.بچه بودیم و جاهل.وقتی الان یاد آن موقع می افتم که برای پیروزی بوش کوچک،شیرینی خریدم،هم خنده ام می گیرد هم افسوس می خورم.خنده از بابت این که چه کار مسخره ای کردم و تاسف از این بابت که چه کرده بودند (آن ور آبی ها با جنگ نرم شان) با من و خانواده ام که وطن پرستی و ناسیونالیستی در رگ و پی ما ریشه دوانده این طور از نظام و دینم بیزار شویم.آری من اذعان می کنم که قبل از انتخابات سخت از حکومت بیزار بودم و علتش را هم چشم بستن بر روی وقایع و گوش باز کردن بر اراجیف رسانه های معاند می دانم.اما حال با افتخار می گویم که پشتیبان این حکومت هستم و فدایی سید علی.علت برگشتن من از رای سابقم هم تحقیق و تحقیق و تحقیق ۲۴ ساعته پیرامون گذشته و حال و رفتار جمهوری اسلامی با عناصر معلوم الحال و مطالعه ی روزانه ۴ روزنامه اصولگرا و اصلاح طلب و رصد اخبار و نقد های رسانه هایی مثل BBC و VOA و شرکت در مناظره های شخصی میدانم.
این ها را گفتم تا یک حرفی را که زمان انتخابات مطرح شد و اتفاقا در فیلم "روز های سبز” خانم حنا مخلباف هم به آن اشاره شد را عنوان کنم و آن این بود که اگر رییس جمهور مردمی و محبوب مان آقای دکتر محمود احمدی نژاد،دوباره رای اعتماد را از مردم بگیرد مقدمات تغییر قانون اساسی را می چیند تا رییس جمهوری شان مادام العمر شود.
ولی الان چیز دیگری را شاهد هستیم.شاهدیم که مجلس برای بودجه ی لایحه هدفمند کردن یارانه ها چه شلنگ تخته ها که نینداخته و نمی اندازد.حق رییس جمهور را که حق دفاع از لایحه اش را دارد را با هزاران چوب لای چرخ به او می دهند.ظاهرا بر عکس شده مادام العمری آقای احمدی نژاد.اما برایتان مطلبی را بخوانم تا ببینید قصد چه کسی تغییر قانون اساسی بوده.مهدی هاشمی،فرزند آیت الله هاشمی در سال ۸۳ در مصاحبه ای با یک روزنامه ی آمریکایی گفته بود:اگر پدر من این بار رییس جمهور شود با تغییر قانون اساسی،اختیارات ولی فقیه را در حد ملکه ی انگلستان کاهش می دهد.البته مجمع تشخیص مصلحت نظام ( مجمع،نه صرفا آقای هاشمی) این خبر را تکذیب کرد که البته ادعای مهدی هاشمی ربطی به مجمع ندارد و رد یا تایید آن با آیت الله هاشمی است.این روز ها ادعای وحی منزل نبودن قانون اساسی را از دهان آقای موسوی می شنویم نه آقای احمدی نژاد.امروزه تلاش برای تغییر نهاد نظارت انتخابات را نه از سمت برادر احمدی نژاد که از سمت بادر محسن رضایی شاهدیم و البته با حمایت مجمع تشخیص مصلحت نظام.شیخ را هم بی خیالی طی کنید.ما به شیخ می خندیم و شیخ هم به کسانی که به او گفتند:کروبی با غیرت ـ برس به داد ملت.آقای کروبی اگر رییس بنیاد جنبش سبز شدی،این بار را از زندان ساختن به شیوه ی بنیاد شهید بگذر.ما حوصله نداریم آن بی بصیرت هایی که جنایاتت را در بنیاد شهید دیدند و به تو گفتند با غیرت، این بار هم به ما بگویند لعن علی عدوک یا حسین ـ خاتمی و کروبی و میر حسین.فکر می کنم کسانی که آن روزها،تغییر قانون اساسی و مادام العمری شدن ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را عنوان کردند این روزها به حرف های خود می خندند،همان طور که من امروز به حرف های گذشته ام می خندم.
کروبی با غیرت ـ برس به داد ملت
وای دلم !!!!!!!
مردم بابا این دیگه چی بود
سلام.شما داری می خندی ولی من دارم گریه می کنم.دارم گریه می کنم به حماقت این افراد.به نابینایی این اشخاص.انشا الله بصیرت قسمتشون بشه.