خدا نکند آن روز بیاد که ما هم مانند جوانان ژاپن شویم.از نظر تلاش برای کشورشان نمی گویم:خدا نکند،که اتفاقا خدا نصیب کند.ژاپن برای رسیدن به این جایگاهی که امروزه بدان تفخر میکند،زحمت ها کشیده.مردمش ۱۶ ساعت کار کردند و خود بی رویه مصرف نکرده اند و برای نسل بعد قرار دادند.الان هم روزهای قبل از تعطیلات را یک ساعت بیشتر از روزهای عادی کار میکنند.بگذریم که مردم ما (البته نه همه) فقط توقع دارند (البته باید داشته باشند) و در برابر این همه توقع تلاشی نمی کنند.
از بحث اصلی منحرف شدم.جوانان امروز ایران زمین،کم کم ژنتیک شان دارد تغییر میکند.این گونه پیش برود افتخار ما هم مثل جوان های ژاپن می شود آمریکا.نسل امروز ژاپن از جنگ چیزی نمی داند.از ناکازاکی و هیروشیما فقط عکس های درون کتاب تحصیلی اش را می شناسد.چه میداند،چه جنایت عظیمی در حق بشریت رخ داده.او فقط منشور حقوق بشر غربی ها را ستایش میکند.جوان ژاپنی،توکیو نشین چه می داند هنوز هم از اثرات شیمیایی آن بمب ها کودکان بسیاری معلول به دنیا می آیند.جنایت فقط قتل عام نبود،معلول کردن کودکان،تسری آلودگی اتمی به نقاط دیگر،رشد نکردن گیاه و سبزی جات در دو شهر معروف هم گوشه ای از جنایت عظیم در حق انسان رفته است.بیاییم نگاهی به جوان ایرانی امروز کنیم.جوان ایرانی نمی داند چرا آمریکا را جنایت کار می دانیم.او فقط این را فهمیده که تورم هر ساله ی ما بر اثر تحریم آمریکاست.حق هم دارد،می دانید چرا؟چون دراز به دراز جلوی صدای آمریکا و ماهواره افتاده.من خودم هم BBC را نگاه میکنم،هم VOA ،هم CNN را.تنها فرق من با بقیه این است که من به حرف هایشان می خندم ولی آن ها هم به جوانان ما می خندند که چقدر ساده اند این جوانان ایران.
از کسی که در ژاپن زندگی کرده بود پرسیدم جوانان ژاپن چه دیدی به آمریکا دارند؟آیا مانند پیرانی که از جنگ تاثیر پذیرفته اند،از آمریکا بیزارند؟گفت:نه،اتفاقا بر عکس.اگر در تلویزیون ژاپن،نشان دهد که جوان آمریکایی وسط خیابان شرت اش را پایین می کشد،فردا جوانان ژاپن هم در وسط خیابان عمل او را تکرار می کنند.
جوان ژاپن را رفاه به این حال و روز انداخت،مواظب جوانان خود باشیم.از صدا و سیما،از شهرداری،از کتابخانه ها،از سازمان آموزش و پرورش،از همه ی ارگان های مربوط تقاضا دارم بیشتر و بهتر و خستگی ناپذیر تر و جدی تر به مسائل فرهنگی نگاه کنند.
در روزنامه های این یکی دو ماه گذشته زیاد خواندم که رنگ سبز،نمادی علوی است،نه مخملی و ما این رنگ را از شورشیان پس خواهیم گرفت.من یک سوال دارم،چرا علاوه بر رنگ سبز،واژه ی مخمل را از آن ها پس نمی گیرید؟آخر من دلم برای این پارچه فروش ها می سوزد.هر وقت نام مخمل را می آورند،باید یاد این شورشیان بیفتند.
چند روز پیش در وبلاگ سوگوار خاموش خواندم که چرا ۲۲ بهمن ۸۸ را چماق کرده اید بر سر اصلاح طلبان؟مگر زمان خاتمی،۲۲ بهمن نبود؟من هم در پاسخ به او گفتم:اولا ۲۲ بهمن برای احمدی نژاد پیروزی نبود که شما از آن به چماقی بر سر اصلاح طلبان یاد کردید.دوما شما آقایان خاتمی و کروبی و موسوی را اصلاح طلب حساب کردید که متاسفانه با این کار اصلاح طلبان را به لجن کشیده اند.این ها لگه ی ننگی در تاریخ ایران هستند،نه کسی که بتوان عنوان اصلاح طلب را بر آن ها نهاد.مثال اصلاح طلبی آقایان،مثال آیه ی شریفه قرآن هست که می فرماید:
و اذ قیل لهم،لا تفسدوا فی الارض،قالو انما نحن مصلحون. (و چون به آنان بگویید که در زمین فساد نکنید،می گویند:همانا ما اصلاح گر هستیم)
الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون (همانا آن ها،خود مفسدند، ولی خود نمی دانند). سوره ی مبارکه ی بقره_آیات ۱۱ و ۱۲ .در ادامه ی مطالبم گفتم:این که شما می گویید چماق را بر سر اصلاح طلبان می کوبند به این خاطر است که طیف یاران آقای خاتمی را اصلاح طلب می بینید و مردم هم از آن ها بیزارند.چون یادمان نرفته که به عاشورا گفتند " کارناوال ".یادمان هست که آقای سروش گفت:باید از زیارت عاشورا،نفرین اش را حذف کرد تا انسانی تر شود.مگر نفرین برای کسی که اصلاح پذیر نیست عیبی دارد؟پس آقایان،پیامبر را مواخذه کنید که با مسیحیان مباهله کرد.آقایان،امام حسین را مواخذه کنید که چرا بر دشمنانش که عناد می کردند،نفرین فرستاد.البته از شما انتظار می رود که بر امام حسین هم خرده بگیرید،مگر اعلمی نگفت:اگر لازم باشه،استیضاح از امام حسین هم جاشه؟مگر دکتر سروش در نظریه ی قبض و بسط تئوریک شریعت نگفت قرآن ساخته ی دست پیغمبر است به این صورت که حضرت محمد مفهوم وحی را در می یافته و به ذائقه ی خویش بیان می داشته؟محمد،خدا را شکر که تو امی بودی و بی سواد،وگرنه که می گفتند قرآن کار خودت است.در مورد سوره های واقعه و شرح و شمس، هم که باید سروش جواب دهد که چگونه در عین بی سوادی ات،شعر می سراییدی.
آقای گنجی هم که به تازگی امام زمان را منکر شده است.۲۲ بهمن امسال فرقش با ۲۲ بهمن گذشته این است که آقایان سران فتنه،بعد از این که به علت سابقه ی درخشان شان از سوی ملت طرد شدند،حال ادعای تقلب کردند.ادعای تجاوز کردند و نامه نوشتند که جنایتی که امروزه جمهوری اسلامی می کند،روی شاه را سفید کرده و حال که خرشان چاییده می گوید:چون مقام معظم رهبری،دولت را تنفیذ کرده،من هم قبول دارم.از آن زمان که "آقا" دولت را تنفیذ کردند تا زمان تایید این اصلاح طلب ۸ ماه گذشته بود.این ۸ ماه،این اصلاح طلب خواب بود؟بعد از گذشت ۸ ماه،دیگر جنایت ما،روی شاه را سفید نمی کند؟طرف داران این اصلاح طلبان،از مناسبات ما سو استفاده کردند و مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند.دولت جنایت میکنه_رهبر حمایت می کند گفتند.نه شرقی،نه غربی_جمهوری ایرانی گفتند.امام گفت جمهوری اسلامی،نه یک کلمه بیش تر،نه یک کلمه کم تر یا گفت:جمهوری ایرانی که پیروان خط اش در برابر این شعار سکوت می کنند؟از دوستان معذرت می خواهم که با تکرار استفراغ فتنه گران،خاطر عزیزشان را مکدر کردم. بایدذهن آنهایی که قابلیت روشن شدن را دارند،روشن کرد.بعد هم ادعا کردند که:ما بیشماریم.قرار بود شما بیشمار ها میدان آزادی را به صورت است تراوا تسخیر کنید،چه شد که به شکل ... هم نتوانستید حضور پیدا کنید؟مگر شما بی شمار نبودید؟مگر آقای موسوی در تاریخ ۱۳ بهمن،در گفت و گویی با سایت کلمه به ۱۰ سوال این سایت پاسخ نداده و در جواب سوال سوم نگفت:در سال های اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختار هایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده و من هم یک نفر از این جمع بودم.ولی الان چنین اعتقادی ندارم؟.خوب حالا ۲۲ بهمن نشان داد که دیکتاتوری هست یا نه.که اگر هم باشد (که نیست)،مردم نشان دادند عاشق دیکتاتوری اند.آقایان مخملی و مخملیان،ملت اوکراین دست رد به سینه ی هم سلفان شما زد،انتظار دارید که مردم ایران شما را بپذیرند؟ملت ایران هم چهره ی پر نفاق شما را خوب شناخته است.حالا فهمیدید چرا ۲۲ بهمن چماقی بر سر شما اصلاح طلبان است؟راستی این را هم بگویم که من حساب اصلاح طلبان را با آقایان سران فتنه قاطی نمی کنم.نظر من هم نظر آقای حبیب عسگر اولادی است که:همه ی اصلاح طلبان را نمی شود با یک چوب راند که بعضی از آن ها اگر از بیش تر از ما معتقد به نظام و مسلمان نباشند،کم تر نیستند.
این را هم بگویم و عرائضم را تمام کنم.شما بیشمار نیستید،بی شمار هستید.یعنی شماری ندارید و تعدادتان کم است.به قول حسین قدیانی: شما فقط در جهنم و قطعه ی منافقان بهشت زهرا بیشمارید.تعداد شما در آن جا از ما بیشتر است.
از طویل شدن مطلبم عذر خواهی می کنم و بابت صبوری تان از شما سپاس گزارم.یا حق.
من
«چیزه کوچولو» هستم؛ دختر آقای چیز، ¤ یا همان مدیرعامل خبرگزاری چیزنا.
الان وقت ازدواجم است و اتفاقا چند تا هم خواستگار دارم. «محمد» یکی از
خواستگارهای من است که پسر خیلی خوبی است و تا به حال سه بار با پدرومادرش
به منزل ما تشریف آوردند. آنچه در زیر می خوانید مشروح جلسه سوم خواستگاری
این خانواده برای پسرشان از من بی نوا است؛
پدر محمد: خب، آقای چیز! یک روزی را تعیین کنید برای «بله برون».
آقای چیز: «چهارشنبه سوری» روز مبارکی است!
مادر محمد: وا! مگه روز قحطه؟
آقای چیز: چهارشنبه سوری، روز غلبه ترقه بر در و دیوار خانه مردم است.
خانم چیز: چهارشنبه سوری می توانیم بعد از مراسم از روی آتش بپریم.
آقای چیز: از روی «لجن» هم می شود پرید؛ زردی من از تو، سبز لجن از من!!!
پدر محمد: چهارشنبه سوری، روز غلبه صداهای گوش خراش ترقه اراذل بر گوش ملت است، روز خوبی نیست.
آقای چیز: اصلا ما هنوز تحقیقاتمان درباره پسر شما کامل نشده.
مادر محمد: شما که از قصاب محل هم آمار هفت پشت ما را درآوردید؟!
محمد:
آقای چیز! شما مگر با «نظارت استصوابی» مخالف نیستید؟ چطور شورای نگهبان
نباید از نامزدها تحقیق کند ولی شما از منی که نامزد دخترتان هستم، نه فقط
تحقیق می کنید که نظارت تان هم صد کیلومتر آن طرف تر از استصوابی است؟!
خانم چیز: ما که دخترمان را از سر راه نیاورده ایم؛ کلی زحمت کشیده ایم برایش تا از آب و گل دربیاید.
چیزه
کوچولو: خب، ملت هم برای جمهوری اسلامی زحمت کشیده اند و به خاطر همین
شورای نگهبان نمی خواهد انقلاب دست نااهلان و نامحرمان بیافتد.
آقای چیز: شما عجالتا ساکت باشی بهتر است.
محمد: اتفاقا مردم روز 9 دی و 22بهمن نشان دادند که چقدر به نظام جمهوری اسلامی علاقه دارند.
آقای چیز: مردم را با اتوبوس از شهرستان ها آورده بودند تهران!
پدر محمد: از کدام شهرستان ها؟
خانم چیز: از قم و اصفهان و کاشان و...
پدر محمد: ولی در همین شهرها که راهپیمایی، خیلی حماسی بود. مردم قم و اصفهان و کاشان را از کجا آورده بودند؟
محمد: لابد از تهران!! ما که مثل سران فتنه، مغز چیز نخورده ایم. هرکسی در شهر خودش علیه سران فتنه راهپیمایی می کند.
¤ توضیح ضروری: "آقای چیز"، کاراکتری است که در دوران اصلاحات در کیهان و در ستونی به نام «تلخند» استفاده شد. این نام، اگرچه ممکن است گاهی اشاره به یکی از سران فتنه داشته باشد اما لزوما بدل از فتنه گری که زیاد «چیز چیز» می کند، ندارد. «آقای چیز» سالها قبل از این آقای چیز، چیز چیز می کرد!!
برگرفته از وبلاگ: http://ghadiani.blogfa.com/
راستی یادم رفت،دستگیری عبد المالک ریگی،این تروریست کثیف و جانی که البته رسانه های خارجی معاند که سعی در قهرمان ساختن از او داشتند را به ایرانیان علل خصوص به سیستان و بلوچستانی ها تبریک بگویم.دست بچه های ارتش و سربازان گمنام امام زمان درد نکند.خسته نباشید.