سخنی با امام

 اماما دو هفته ی پیاپی است که به دیدار تو می آیم و اکنون با ضرس قاطع می گویم که در حرم تو،دموکراسی به صورت تام حاکم است.هفته ی پیش گربه ای را دیدم دور حرم تو که مثل یک سناتور آمریکایی،مثل یک ببر راه می رفت و باد به غبغب اش انداخته بود و اگر پیشت اش می کردم،میامد و یک چنگ در صورت من می انداخت.دو کارگری را دیدم که با یک دستگاه ضبط صوت داشتند آهنگ << نان و پنیر و سبزی >> داریوش و ابی را گوش می دادند که در آن آهنگ از شما با تعبیر غیر واقعی یاد شده بود و حاشا و کلا که کسی کوچک ترین تعرضی به آن ها کند.

این هفته با دوستم به مزارت آمدم.قبلش هم سری به قبر شهدا زدیم.دوستم وقتی فهمید از قبر شهید سر فراز،شهید پلارک،گلاب خارج می شود حس و حالی به او دست داد که متاسفانه هنوز بشر نتوانسته آن حس را در قالب کلمه بیان کند.

اما این هفته فهمیدم که دموکراسی یعنی چه.و آزادی را در حرم تو دیدم،وقتی خواستم وسائلم را به زور به امانتداری تحویل دهم تا سبک شوم،گفت:موبایل آزاد است.گفتم سی دی چه؟ (از مغازه های اطراف،سی دی اشعار آغاسی را خریدم.از قدیم محو صدایش می شدم)،گفت:آزاد است.گفتم:دفتر چه ی کنکور آزاد چه؟گفت:آزاد است.گفتم پس اینجا چه چیز آزاد نیست؟فکر کنم فقط امانتداری را گذاشته اند که اگر کسی بمبی آورده بود،بیاید تحویل دهد و آخر سر هم بمبش را پسش دهند.به رفیقم گفتم:اینجا دموکراسی کاملا برقراره.رفتیم داخل،و من برای حاج احمد زود تر از امام فاتحه خواندم.من با حاج احمد،پیوند خاصی برقرار کرده ام.ارزش او برایم کمتر از امام نیست.حاج احمد وقتی به مسئولین ماشین ضد گلوله سوار گفت:گلوله از این ماشین ها رد نمی شه،ناله ی مردم رد  میشه؟،من رو عبد و عبید خودش کرد.حاج احمد برای من کمتر از خمینی نیست.حاج احمد با آن صورت زیبا و سیرت زیبا ترش دل مرا برده.حاج احمد با سیاست بیگانه بود.بگذریم،باز قلم ام مرا به آنجا که خواست برد.

بعد از فاتحه برای امام و حاج احمد،برای همسر مکرمه ی امام و بقیه هم فاتحه خواندیم.

رفیقم روی زمین نشست و به من اشاره کرد که بیا بشین.گفتم:مگه میشه اینجا نشست؟گفت:آره بابا،اینجا آزاده.نشستیم و رفیقم راجع به زمانی که بچه بود و در حرم امام به صورت امروزی فرش نبود و سکه بازی می کرد توضیج داد.در حین توضیح اش میدیدم که بچه های کوچک با هم مسابقه ی دویدن گذاشته اند و از این گوشه به آن گوشه ورجه وورجه می کردند.سمت راست ما هم تعدادی سرباز در حال چرت زدن بودند ( با این که می توانستند در پادگان بمانند).کنار ما هم چند نفری بعد از فاتحه،دور هم جمع شدند و با هم حرف می زدند.

به دوستم گفتم:در دفتر احمدی نژاد هم که همیشه بی محافظ می گردد،انقدر راحتی مردم وجود ندارد.

 

اماما به روسای کشور های خارجی می گویم که بیایند مفهوم درست آزادی را از حرم تو بیاموزند و مفهوم راحتی مردم را از ساکنین حرم تو (مردم) یاد بگیرند.و حقوق کودک را نه از کتاب قضا که از حال بچه هایی که سکه بازی می کردند و الان در کنار مزارت بدو بدو می کنند،بنویسند.و مفهوم محافظ امنیتی را از زمان زنده بودنت که همه دور و برت نشسته بودند و پای چپ یکی نزدیک شانه ی سمت راست تو قرار گرفته بود (جلسه ای در سال ۵۸) تجربه کنند.و محبوبیت را از خود تو.و خردمندی را هم از تو. اماما من که توفیق دیدن تو را نداشتم،اما شعارم این است،شعارم شعار یک روزنامه نگار است که گفت:خدایا خدایا،تا انقلاب مهدی،از خمینی که محافظت نکردی،از نهضتش محافظت بفرما.

 

التماس دعا دارم.

سخنی با رهبر انقلاب

آقا جان، ۲۰ سال نگهداری از انقلاب با یک دست کار سختی است،میدانم.آقا جان،صدای شما چه آهنگی خوشی دارد و فتوای شما چه قدرتی،که برای محقق کردنش،مردم در ۲۲ بهمن سر و دست می شکستند و از هم سبقت می گرفتند.من حواسم هست که شما چقدر بزرگوارید که ۶ ماه تمام است به نماز جمعه  نیامده اید تا شاید بعضی ها دست به اعتراض نزنند که آقای هاشمی ۸ ماه است در نماز جمعه شرکت نکرده.من حالا می فهمم چرا به شما "آقا" می گویند.آخر آقا بودن که فقط به داشتن علائم مردانگی نیست.بانو زینب،از همه ی مردان عالم مرد تر بود. آقایی آن است که هر ساله برای برگزاری هر چه درست تر دهه ی محرم قدوم مبارک خود را بر چشمان ما می گذاشتید،اما امسال،بزرگواریتان و نگرانی تان از نارحتی آقای هاشمی،شما را از ما جدا کرد.آقا جان،من در عمر ۲۱ ساله ام فقط یک بار توفیق شرکت در نماز جمعه را داشته ام و آن هم نماز جمعه ای بود که اهانت به امام خمینی را محکوم کردیم،فکر می کردم ما را مستفیض می کنید،اما ... .بعد از آن همیشه اخبار نماز جمعه را پیگیری می کنم تا چهره ی زیبا و نورانی تان را ببینم،اما باز هم ... .آقا جان،من در این مملکت فقط یک نفر را خیلی قبول دارم و آن هم سید علی خامنه ای است.به قول حسین قدیانی:ما هر وقت دلمان برای خمینی تنگ می شود،خامنه ای را نگاه می کنیم.و من عکسی از شما بالای سرم گذاشته ام که هر وقت دلم برای شما تنگ شد،با تبسم تان بر دل من هم رنگی از شادی پخش شود. مقام معظم رهبری،ما مسروریم که شما رهبری ما را به عهده دارید.ما به شما افتخار می کنیم و شما بر ما << خسته مباد گام هایتان را عرضه داشتید >>.تو رهبر مایی که به ما خسته مباد گفتی ولی آن ها که دم از پیروی خط امام می زنند و دم از وفاداری به نظام،تو را وادار کردند که به آن ها بگویی:برادران سابق.ما پشت شماییم و درایت شما پشت ما.

آقا جان،تا اسلام باشد،شما هم رهبر ما هستی.رهبرم گناه ما این است که اسلام را صدر امور می خواهیم و آمریکا و انگلیس و اسراییل را در مقام اسفل السافلین.آنان را  دشمن ایران و دشمن بشریت می خوانیم و بدین گناه،سخت ما را می کوبند.

آقا جان،هر کس ندای هل من ناصر شما را نشنید که گفتید:این عمار؟،من اما خوب شنیدم و خوب لبیک گفتم.آن کسانی که الان سران فتنه اند،باید لبیک می گفتند که مانند کوفیان به سکوت،رضا دادند.شما اما به ما گفتید:به کسانی که مرتکب خطا شده اند،نگویید منافق.به راستی که لقب "آقا" برازنده ی شماست.و چقدر حقیر است دوست من که شما را مسخره می کرد.در حقیقت او "کوچکی" خود را مخفی می نمود.

 

آقا جان تا حالا دو نفر از نزدیکانم شما را از نزدیک دیده اند،اما من فقط در روزنامه و تلویزیون شما را دیده ام.اگر روزگاری عمری بود و قسمتی شد تا شما را ببینم،بعد از دست بوسی فقط یک چیز خدمتان معروض میدارم.آقا جان مغازه ای عکسی از امام مرحوم داشت که با دوربین خودش گرفته بود و به در شیشه ای مغازه اش چسبانده بود.رفتم و گفتم:آقا این عکس امام را به من می فروشی؟گفت:نه،این برایم پر از خاطره است.رهبرا عکس امام را نه فروخت،نه هدیه داد،شما چفیه ی خود را به من هدیه می دهید؟

بی ادبی یا ...

جمع کنید بابا این مسخره بازی هارا.به ما نگویید که چرا به شیطان بزرگ،بی ادبی می کنید و رییس جمهورش را کاکا سیاه خطاب می کنید.زمان شاه ملعون خیلی با ادب بودیم،هر چه ادب به آمریکا گزاشتند،تلافی اش را برای امام حسین در آوردند،اما در برابر ادب مان،حق توحش از ما گرفتند.در برابر ادب مان،کاپیتلاسیون را به مجلس بردند که هر جنایتی را که حال می کنند در حق مردم انجام دهند.مگر کارتر ما را تروریست و ریگان،ما را وحشی خطاب نکرد و بوش ما را محور شرارت نخواند؟حالا چه شده که ایرانی ها را دارای تمدن ۲۵۰۰ ساله می دانند و کتاب های مولانا و خیام ما پر فروش ترین کتاب سال شان می شود؟ مگر از مردم ایران انگشت نگاری نمی کنند؟دزد ما هستیم یا آن هایی که تا  وقتی نفت ما را می بردند،پیش شان عزیز بودیم؟سه احتمال دارد،یا ساده اید،یا خود را به خریت زده اید،یا دلار برایتان شیرین تر از تومان است.ببینید جز کدام دسته اید؟